زندگی اجتماعی وقتی به قوام و دوام می انجامد که همه اعضاء به فرهنگ و قوانین اجتماعی احترام بگذارند و تفاوتها را به رسمیت بشناسند. اگرچه بعضی از نظام های حکومتی به دلایل سیاسی این تفاوتها را به رسمیت نشناخته و گاه به مبارزه علیه ان پرداخته اند ، اما در هر حال یکی از اصول انسانی در جوامع احترام به تفاوت هاست . اگر نظامی به این تفاوتها احترام نگذارد دلیل این نیست که مردم هم به گوناگونی اعتقادات و فرهنگ ها و باید و نباید ها بی اعتنایی کنند. جریجه دار کردن احساسات مردم دور از مرام و انسانیت است . جامعه شناسان و اندیشمندان هواره بر اصل احترام به تفاوتها و نگرش نسبی به فرهنگ تاکید داشته و آن را رمز بقای هر جامعه میدانند. کشمکش های خونین و نسل کشی هایی که در طول تاریخ به دلیل بی اعتنایی به تفاوتهای فرهنگی ، نژادی و قومی رخ داده است و غالبا به دلیل عدم احترام به این موجودیت اجتماع انسانهاست . برایان فی نگرش چند فرهنگی را اصالت دادن به تعدد فرهنگها میداند و نسبیگرایی را در برابر منطقگرایی راهی برای درک فرهنگها دانسته البته باید بگونهای باشد که به آنار شیسیم یا بیهنجاری منتهی نشود عضو یک فرهنگ شدن را بریان فی فرهنگیده شدن مینامد و سیستم اعتقادی درونی شده و شخص پایههای هویت شخص از اینجا محکم میشود. هنجارهای فرهنگی به ما میگویند که راههای درست حرف زدن درست فکر کردن، درست احساس کردن، و درست رفتار کردن کدام است. .. فرهنگ و جامعه ما از طریق قادر ساختن، محدود ساختنها، گزینش، میانجگیری و ممانعت از برخی از فعالیتها و رسیدن به برخی نتایج، هویت شخصی و اجتماعی ما را تشکیل میدهند. اگر ما به وضعیتی انتقاد داریم و آن را مخالف با آنچه خودمان می پنداریم درست است می بینیم ولی عده زیادی آن را باور دارند ، بکار بردن الفاظ نا مناسب و شیوه های مردود جز کینه ورزی و شیوع خشونت در جامعه چه حاصلی می تواند در بر داشته باشد؟ گوناکونی اعتقادات و افکار خاصیت زندگی اجتماعی و دلیل پویایی آن است به شرط این که روش بحث و مباحثه و استدلال بر پایه دانش و احترام به حقوق شهروندی همه افراد باشد . هیچ کس حق ندارد با برچسب روشنفکری بر عمل اشتباهش ادعا کند که برای آزادی دیگران می تواند همه مرزها را در هم فرو بریزد و به باور دیگران هتاکی کند.